سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]
 
امروز: شنبه 103 آذر 3

من آن افتاده در موجم سفر را دوست می دارم

به دریا دل زدم ، اما ، اگر را دوست می دارم



نه دیگر جای من در ساحلی آرام خالی نیست

شدم مجنون بی پروا ، خطر را دوست می دارم



من اینجا دل خوشی دارم چو مردابی نمی پوسم

من این دیوانگی ِ بیشتر را دوست می دارم



نه پروا دارم از اینکه دوباره برنمی گردم

نه می ترسم چرا که درد سر را دوست می دارم



توگفتی بگذرم از تو منم اینگونه رفتم تا . . .

گذر کردم از این دنیا ، گذر را دوست می دارم



توگفتی برحذر باشم از عشقت تا که فرصت هست . . .

من از قلبم حذر کردم ، حذر را دوست می دارم



نه اینجا جای من بودو نه دریا جای آرامش

من این امواج از خود بی خبر را دوست می دارم



شدم از عشق تو یک تک درخت خشک پوسیده

تبر دادی به دستم من تبر را دوست می دارم . . .


 نوشته شده توسط مجید کمالو در پنج شنبه 90/5/20 و ساعت 7:25 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 106
بازدید دیروز: 81
مجموع بازدیدها: 245381
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه